موجودی و قیمت ها در تاریخ 1403/07/19 بروز شده اند.

پرسشهای متداول

متن گفتگوی خبرگزاری فارس نیوز با حضرت آیت الله تبریزیان

آیت‌الله تبریزیان مؤلف کتاب «دراسة فی طب الرسول المصطفی» می‌گوید: امروزه در آلمان که مرکز طب شیمیایی است، ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم از داروی گیاهی استفاده می‌کنند و این میزان در آمریکا به ۴۰ درصد می‌رسد.

 

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، آیت‌الله شیخ عباس عباس تبریزیان متولد 1341 در نجف اشرف در عراق است اما اصالت او به شهر تبریز در ایران باز می‌گردد.وی از هجده سالگی و پس از اخذ مدرک دیپلم وارد حوزه علمیه نجف شد و از محضر آیات عظام خویی و صدر بهره برد و از چهل‌سالگی تدریس درس خارج را آغاز کرد.

آیت‌الله تبریزیان بیش از 80 جلد کتاب تصحیح و تألیف کرده است اما مشهورترین اثر او کتاب چهار جلدی «دراسة فی طب الرسول المصطفی» است که در حال حاضر در مدرسه فیضیه قم آن را برای روحانیون و طلاب تدریس می‌کند.

جلد اول این کتاب شامل معرفی طب اسلامی و علل پیدایش انواع بیماری‌هاست. جلد دوم به خواص خوراکی‌ها در طب اسلامی، درمان‌های عمومی، حجامت و… اختصاص دارد. در جلد سوم انواع بیماری‌ها و درمان‌های اختصاصی آن آمده است و جلد آخر راه‌های پیشگیری از بیماری‌ها و افزایش طول عمر را بررسی می‌کند.

مهم‌ترین انگیزه آیت‌الله تبریزیان برای پرداختن به طب اسلامی، بیماری همسر وی در اوایل زندگی است. وی پس از قطع امید پزشکان از مداوای بیماری سرطان همسرش، مطالعه طب اسلامی را به‌طور جدی پی می‌گیرد و با انجام دستورات این طب پس از مدتی موفق به درمان بیماری وی می‌شود، از این رو تصمیم می‌گیرد با تکمیل مطالعات خود و عرضه آن‌ها، دیگران را نیز بهره‌مند سازد.

آنچه در پی می‌آید، ماحصل گفت‌وگوی خبرنگار فارس با آیت‌الله تبریزیان است که بخش نخست آن را در ادامه می‌خوانید:

 

 

* یکی از ایرادها به طب اسلامی این است که بیماران شما بر اساس باور خوب می‌شوند و چنین نیست که دارو اثر گذاشته باشد. چه پاسخی دارید؟

البته باور یقینا در همه انواع طب نقش دارد حتی در طب شیمیایی. به جهت این که طب شیمیایی اصلا دارو ندارد، تمامی داروهایش از معادن است و معادن هم از خاک است، خوردن خاک در دین و شرع اسلام حرام است، پس نمی‌تواند دارو باشد. امام صادق(ع) می‌فرماید «مَا جَعَلَ‏ اللهُ‏ فِی‏ حَرَامٍ‏ شِفَاء»[1] خداوند در حرام شفایی قرار نداده است. پس این‌ها همه‌اش باور است و ما اعتقاد داریم که در طب اسلامی باور نقش دارد، اما این طور نیست که دارو نداشته باشیم، وقتی پیامبر یا اهل بیت می فرمایند این گیاه دارو است، دروغ نمی‌گویند!

* آیا تمام داروهای شیمیایی از معدن است؟

موارد نادر کالمعدوم است.

* روایات مورد استناد شما متواتر هستند؟ احکام شرعی با خبر واحد ثابت می‌شود اما در اینجا چون می‌خواهیم به واقع برسیم نیازمند خبر متواتر هستیم، آیا روایات طب اسلامی چنین وضعیتی دارند؟

احکام شرعی اینقدر بی‌ارزش و پیش پاافتاده است که نیاز به خبر متواتر ندارد؟! احکام شرعی بیشتر نیازمند خبر متواتر است. مساله طب مشکلی ندارد چون دارویی را که از روایات استنباط می‌کنیم، تجربه می‌کنیم و اگر جواب داد به بیماران می‌دهیم، پس همیشه استنباط‌های ما قطعی است؛ استنباط ما مثل فقیه نیست، فقیه بر حسب ظاهر حکم می‌کند و جهلش باقی می‌ماند و تبدیل به یقین نمی‌شود ولی ما جهلمان تبدیل به یقین می‌شود چون تجربه می‌کنیم. علاوه بر این در کتابی که نوشته ام سعی کرده ام مواردی را بیاورم که تعدد نقل دارد یا خبر معتبر داشته باشد و اگر سند معتبر نداشته باشد اشاره می‌کنم که باید تجربه شود.

* منظور از تجربه دارو چیست؟

از حدود بیست سال قبل داروسازی را شروع کردیم و به بیماران داده‌ایم و اثر دارو را تجربه کرده‌ایم، داروهایی را که جواب نداده است، کنار گذاشتیم. وقتی می‌گوییم درمان برای سرطان داریم و آن را مثل سرماخوردگی درمان می‌کنیم، چون تجربه شده است و هر روز افرادی می‌آیند اینجا و تشکر می‌کنند که سرطانشان خوب شده است.

* آیا می‌توان گفت خوراکی‌هایی که در قرآن کریم نامشان ذکر شده، اصول خوراکی‌ها هستند، یعنی اگر کسی فقط آن‌ها را مصرف کند بی‌نیاز از سایر خوراکی‌ها خواهد بود؟

ما قائل به «حسبنا کتاب الله» نیستیم و معتقد به سنت پیامبر هم هستیم. قرآن کریم می‌فرماید آنچه حضرت رسول آورد را بپذیرید و آنچه نهی فرمود را بپرهیزید (ما آتاکُمُ‏ الرَّسُولُ‏ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)[2]. به چیزی که پیامبر و اهل بیت فرموده‌اند هم باید عمل کرد.

* آیا می‌توان فهیمد مزاج پیامبراکرم و اهل بیت چه بوده است؟

بله خودشان فرموده‌اند که ما مزاجمان «سودای صاف» است.

* حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها نیز همین طور؟

ظاهرا همین طور است.

سودای صاف چیست و در مقابل چه قرار دارد؟

یعنی تمام محاسن سودا را دارند: انسان سنگین و باوقار است، با طمأنینه، بدون عجله، دارای نظر صحیح، فکر و ایده‌های درست، نصیحت دیگران و دوست داشتن انتقال تجربه به دیگران.

اگر سودا ناصاف شود، فرد وسواس، افسردگی و فکر و خیال دارد!

 درباره تاریخچه طب اسلامی و کتاب‌های موجود درباره آن توضیح دهید.

در تشیع کتابی که علم طب داشته باشد نداریم، اولین کتاب، کتاب بنده است. آنچه هست کتاب‌های حدیثی است مثل «طب الائمه» نوشته «ابن سابوری» که در قرن چهارم نوشته شده، کتاب‌های متفرقه بعد از آن هم هست که همه آن‌ها به شکل روایی است. کسی که بیاید آن را شکل و هندسه دهد نبوده است.

 گاه گفته می‌شود که این طب خرافی است، در جهت زدودن این امر چه اقدامی شده است؟

این تهمت و کلا تهمت خرافی بودن بیانات پیامبر و اهل بیت از ابتدا بوده است و به همین ترتیب طب اسلامی را کنار زدند، خود مردم هم بر این باور بودند که آنچه روایات می‌فرماید خرافی است و قابل عمل کردن نیست، ولی کاری که بنده در این کتاب و به طور کلی انجام دادم این بود که این مسائل را در قالب علمی ریختم و حقانیت و برتری‌اش را اثبات کردم

  بحث زالو درمانی

نظر شما درباره زالودرمانی چیست؟

چون زالودرمانی در روایات ما [تشیع] وارد نشده به آن عمل نمی‌کنیم. آنچه هست فقط یک روایت اهل تسنن است و خیلی قابل اعتماد نیست.

 شاید علت عدم ذکر در روایات رایج نبودن زالو درمانی در آن زمان و مکان بوده است…

خیلی رایج بوده، در روایت اهل تسنن آمده و در روایت پیامبر هم بیان شده، آنچه می‌گویم از آنجاست.

زالو درمانی در روایات بیان نشده نه اینکه منع شده باشد. آیا عدم بیان دلیل بر ممنوعیت آن میتواند باشد؟

دلیل بر ممنوعیت نیست اما از عوارض آن ایمن نیستیم و نیازمند مجوز هستیم. بعضی از افرادی که زالو انداختند مبتلا به عفونت‌های حاد شدند و گاهی منجر به قطع دست و پا هم شده اند. بعضی از دوستان ما هم به خاطر اجرای زالو درمانی و آثار منفی‌اش الان در زندان هستند.

 شاید به خاطر اجرای نادرست زالو درمانی دچار عفونت شده‌اند، نه اینکه خود زالو درمانی مشکل داشته باشد…

خودشان می گویند ما تقصیر یا قصوری در این قضیه نداشتیم و این اتفاق افتاد. طبیعی هم است چون به ویژه به پاهای افراد دیابتی خون نمی‌رسد و کمترین عفونت و زخم سب آسیب می‌شود، شنیده‌اید که زخم دیابتی با زخمهای دیگر متفاوت است چون خونرسانی به شکل خوب انجام نمی‌شود و زخم‌ها و عفونت‌ها ترمیم نمی‌شود.

 

 طبیب شدن

 آیا با خواندن روایات و تعمق در آن‌ها می‌توان طبیب شد؟ ائمه روایات را در مقام تربیت طبیب فرموده‌اند؟

روایات طبی درست مانند روایات فقهی است. این سوال را ما مطرح می‌کنیم که آیا کسی با خواندن روایات، فقیه می‌شود؟ باید جواب دهیم که خیر. باید «جواهرالکلام»، «مکاسب»، «اصول فقه» و … را بخواند تا بتواند فقیه شود و احکام شرعی را استنباط کند. در طب هم همین حالت هست.

 در جهت آموزش طب بدین کیفیت به روحانیون و طلاب چه کتاب‌هایی را در نظر دارید؟

فعلا فقط کتاب خودم چون کتاب دیگری وجود ندارد.

 کتب مربوط به آناتومی بدن چطور؟

آنچه هست مربوط به طب شیمیایی است. مشغول هستم به نوشتن جلد پنجم کتاب که شامل آناتومی اسلامی، بیماری‌ها و انواع گیاهان است.

 غیر از کتاب طبی خودتان آیا کتاب‌های دیگر حوزوی را نیز تدریس کرده‌اید؟

از ابتدای کتب حوزوی مانند منطق تدریس کرده‌ام و سال‌های سال در شهرهای مختلف مانند مشهد و اصفهان استاد درس خارج فقه و اصول بوده‌ام.

آیا اجازه اجتهاد به روش معمول در حوزه را نیز از کسی دارید؟

نه، به صورت کتبی اجازه ندارم.

 روایات مورد استناد شما

 درباره تکیه به روایات ضعیف توسط جنابعالی، مشخصاً به «بخور حضرت مریم» استناد شده است. چه پاسخی در این رابطه دارید؟

خیلی طرفدار جریان بخور نیستیم البته روایتش ضعیف هم نیست، در کتاب «طب الائمه» ذکر شده است و این کتاب را امام دیده و تأیید فرموده است، عمده این است که همین بخور در تجربه خیلی خود را نشان داده و معجزاتی دارد. از بس که مردم در آن اثر درمانی دیده‌اند، هنگام اعلام برگزاری مراسم بخور حداقل 10 هزار نفر برای شرکت در آن می‌آیند!

 کتاب طب الائمه چگونه مورد تایید امام معصوم بوده است؟

«احمد بن رباح مطبب» املا کرده و دو برادر به نام‌های عبدالله و حسین بن بسطام آن را به شکل کتاب در آوردند و در مقدمه کتاب نوشته‌اند «احمد بن رباح» گفت که آن را بر امام عرضه کردم و حضرت راضی بود (أَمْلَى‏ عَلَیْنَا أَحْمَدُ بْنُ رَبَاحٍ الْمُطَبِّبُ هَذِهِ الْأَدْوِیَةَ وَ ذَکَرَ أَنَّهُ عَرَّضَهَا لِلْإِمَامِ فَرَضِیَهَا)[3]

 درمان شدگان و طیف مراجعین

 از ادیان دیگر هم جهت مداوا نزد شما می‌آیند؟

مسیحی‌ها، زرتشتی‌ها و مذاهب دیگر مانند اهل سنت کم و بیش می‌آیند.

 از خارج کشور هم جهت درمان به شما رجوع می کنند؟

بله همین الان مریضی داشتیم از آمریکا!

 اتباع خارجی نیز جزء مراجعه‌کنندگان هستند؟

بله، مثلا دیروز از لندن برای ام‌اس و پریروز از استرالیا برای سرطان آمده بودند.

تقاضای تدریس و طبابت در کشورهای دیگر نیز دارید؟

خیلی از کشورهای مختلف درخواست داشته‌اند مانند آلمان، دانمارک، آمریکا، و اخیرا از سوئد که خیلی اصرار کردند.

قضیه درمان بینایی 6 نفر آلمانی در نزدیکی مرز ترکمنستان چه بود؟

زمانی که مشهد بودم چند نفر آلمانی توسط یکی از علمای قم معرفی شده و آمدند و فقط دارو را در نزدیک مرز ترکمنستان ساختیم. چون برای بیماری آنان داروی شافیه باید شانزده ماه از تولیدش می‌گذشت و دارو آماده نبود. گفتم سه ماه صبر کنید، آن‌ها به کشورشان برگشتند و بعدا به آن‌ها دادم و قدرت دیدن رنگ‌ها را پیدا کردند.

 آیا در کشورهای پیشرفته نیز رجوع به غیر داروهای شیمیایی صورت می‌گیرد؟ اطلاعی از آن دارید؟

امروزه در آلمان که مرکز طب شیمیایی است، حدود 80 تا 90 درصد مردم از داروی گیاهی استفاده می‌کنند، در آمریکا این میزان به 30 تا 40 درصد می‌رسد. دنیا دارد به این سمت برمی‌گردد.

بالاخره در طب اسلامی درصدی از بیماران هر چند اندک درمان نمی‌شوند. دلیل آن چیست؟

دلایل مختلف دارد: گاهی از دارو خوب استفاده نمی‌کنند، روش مصرف آنان طبق آنچه می‌گوییم و روایات فرموده‌اند نیست. طب اسلامی را سهل و بی‌اهمیت می‌گیرند. نکته دوم این است که اعتقاد در این طب پنجاه درصد نقش دارد. ما مورد هجمه شدید از طرف کل بشریت هستیم که بیماری که مثلا مبتلا به سرطان شده و به هر پزشکی مراجعه می‌کند می‌گویند درمان نمی شوی و دو ماه دیگر می‌میری، وقتی تمام پزشکان جهان این حرف را می‌زنند چگونه می‌توانیم این فرد را متقاعد کنیم و باور در ذهنش ایجاد کنیم که اثر داروهای ما را ببیند؟ از این جهت کار دشوار است. ما نه ابزاری در دست داریم، نه تریبونی داریم، نه دانشگاهی داریم، نه مطبی داریم، هیچ نداریم. با امکانات صفر و بدون هیچ پشتوانه این جمعیتی که می‌بینید برای درمان می‌آیند، پذیرش را خیلی محدود کردیم که اگر آزاد باشد شاید روزی 10 هزار نفر این جا بیایند. این نیست مگر به خاطر این که مردم اثر دیده‌اند.

قانون این نیست که مردم همه درمان بشوند، یک سری بیماری‌هایی داریم به نام سام که منجر به مرگ است (کُتِبَ علیه الفناء)، علت مرگ است. پیامبر می‌فرماید: از بیماری سام نمی توانم خودم را نجات دهم (أَمّا السّامُ‏ فلا أَشْفِی مِنْه‏)، چون اجل در کار است، اجل که برسد نگاه نمی‌کند که این مریض دارو خورده است یا نه!

ولی اگر تریبونی و امکاناتی داشته باشیم حتی یک بیمار که اجلش نرسیده باشد بدون درمان نخواهد بود. الان حتی قدرت تبلیغ هم نداریم، کانال‌های تلوزیون و … که انواع برنامه‌ها را پخش می‌کنند، حاضر نیستند و جرأت این را ندارند که چیزی از طب اسلامی پخش کنند.

 رفع مشکل مراجعین در طول درمان

بیمارانی که به شما یا شاگردان شما رجوع می کنند هنگامی که در درمان دچار مشکل شدند یا سوالی داشتند چگونه باید پاسخ بگیرند؟

ما در ابتدای راه هستیم، باید شاگردانی پرورش پیدا کنند که معتقد و درستکار هم باشند. الان درمانگران زیادی پیدا شده‌اند ولی درمان هیچ‌کدام آن چنان که باید، نیست چون اخلاص ندارند، طمع آن‌ها را گرفته و داروهای درست و حسابی نمی‌سازند، داروی تقلبی به مردم می‌دهند، تقریبا می‌توان گفت لجام‌گسیخته است، بعضی که پنج جلسه هم در کلاس شرکت نکرده‌اند بساطی برای خود فراهم کرده و درمان می‌کنند، این‌ها به صورت جدی دارند آسیب می‌زنند، اگر جلوی این‌ها گرفته نشود فاتحه طب اسلامی را باید بخوانیم. نیاز به سامان‌دهی دارد، نیاز به افرادی دارد که درس بخوانند و امتحان دهند و مدرک بگیرند تا مردم برای مراجعه مجدد دچار مشکل نشوند.

برنامه‌ای برای آموزش حرفه‌ای و پیشرفته طب اسلامی دارید؟

ان‌شاءالله قرار است یک کلاس تخصصی در این زمینه تشکیل شود.

به دنبال ایجاد مرکز تحقیقات طب اسلامی هستید؟ چرا تاکنون اقدامی نکرده‌اید؟

می‌خواهیم انجام دهیم اما امکانات نداریم، باید کسی پشتیبانی کند، ما مظلومیت واقعی داریم، از یک حسینیه به حسینیه دیگر، از یک مسجد به مسجد دیگر نقل مکان می‌کنیم، دشمن زیاد داریم، اگر اروپا بودم خیلی قدر می‌دانستند، می‌توانستم بروم و خیلی دعوت کردند که بروم ولی متأسفانه قدر نمی‌دانند.

لزومی به مقارنه طب اهل بیت با دیگر روش‌های طبی و مطالعه تطبیقی می‌بینید؟

بله در آمار و نتایج و عوارض و آموزش باید مقارنه شود تا روشن شود طب اسلامی چه جایگاهی دارد.

آیا تجمیع سه طب سنتی، طب اهل بیت و طب نوین در جهت درمان راهگشا است؟

ابدا چنین صلاحیتی ندارند همچنان که پیامبر به طبیبی فرمودند به طب شما نیاز ندارم، شما هستید که به طب من نیاز دارید. از جهت دیگر این همه بیمار و بیمارستان و داروخانه و مطب نشان‌دهنده ورشکستگی و به بن‌بست رسیدن طب مدرن است.

بخش دوم

  در یکی از نسخ خطی ذکر شده است که طبیبان هند و روم و پارس به اتفاق، منشأ تمام بیماری‌ها را ۶ چیز می‌دانند: «کم خوابیدن در شب، خوابیدن زیاد در روز، نوشیدن آب در شب، نگاه داشتن ادرار، خوردن غذا موقع سیری، افراط در مقاربت» نظر طب اسلامی درباره این موارد چیست؟

طب اسلامی قوانین خاص خود را دارد، ممکن است مشترکاتی با ما هم داشته باشند یا از طب اسلامی گرفته باشند، وصیت حضرت امیر(ع) به فرزندش امام حسن(ع) معروف است که آیا به تو یاد ندهم چهار کلمه را که با آن ها از طب بی‌نیاز شوی؟ عرض کرد بله. فرمود تا گرسنه نشدی سر سفره ننشین، دست از طعام بکش درحالی که میل به غذا داری، غذا را خوب بجو و قبل از خواب به سرویس بهداشتی برو[۱]. این قانون طب اسلامی است و بقیه موارد را قبول ندارد. مثلا نوشیدن آب در شب چه اشکالی دارد؟ قانون اسلام این است که بهترین وعده غذایی شب است. امام رضا(ع) می فرمایند حتما بعد از غذا آب بخورید وگرنه معده پاره می‌شود. زمان خواب هم در شب مشخص شده که نماز عشاء که خواندید، شام خوردید، حداکثر تسبیح حضرت زهرا(س) را بگویید و بخوابید. ولی نصف دوم شب باید بیدار باشید تا طلوع آفتاب، و پس از آن نباید بخوابید مگر قبل از ظهر برای خواب قیلوله. این نسخه‌ها با دستور اسلام تطبیق نمی کند.

البته معتقدیم خداوند در بدن زنگ‌هایی قرار داده که نشانه است: گرسنگی نشانه نیاز به غذاست. تشنگی نشانه نیاز به آب است. خواب‌آلودگی زنگ نیاز به استراحت است. احساس نیاز به رفتن به سرویس بهداشتی زنگی است که انسان نیاز به دفع دارد. شدت شوق به مقاربت هم زنگی است که بیان‌کننده نیاز است.

 پس وقتی شخص احساس نیاز کرد نمی‌توان اسم آن را افراط گذاشت؟‏

خیر، قانون همین است که بیان شد. خداوند این زنگ‌ها را بیهوده قرار نداده. روایت آنچه بیان شد چنین است: إِذَا جُعْتَ فَکُلْ وَ إِذَا عَطِشْتَ‏ فَاشْرَبْ‏ وَ إِذَا هَاجَ بِکَ الْبَوْلُ فَبُلْ وَ لَا تُجَامِعْ إِلَّا مِنْ حَاجَهٍ وَ إِذَا نَعَسْتَ‏ فَنَمْ فَإِنَّ ذَلِکَ مَصَحَّهٌ لِلْبَدَن‏.[۲]

طب اسلامی تبریزیان

 پس تکلیف آب‌درمانی به این معنی که روزانه باید چند لیوان آب حتما خورد چه می‌شود؟

آب‌درمانی در طب اسلامی هم هست ولی به این معنی این که هر روز تعداد مشخصی لیوان آب را هر فرد بنوشد بر خلاف خود قرآن و روایات است. قرآن می‌فرماید بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید. عرض کردم قانون اسلام این است که تابع زنگ باش! هر وقت تشنه شدی آب بخور، بی‌جهت آب نخور، چای نخور، وقتی تشنه شدی آب بخور. حضرت امیر می‌فرماید اگر مردم کمتر آب بخورند بدن‌های مقاومتری خواهند داشت (لَوْ أَنَ‏ النَّاسَ أَقَلُّوا مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ لَاسْتَقَامَتْ أَبْدَانُهُمْ)[۳]، اصلا افراط در نوشیدن آب ریشه بیماری‌هاست (کثره شرب الماء ماده لکل داء)[۴]. معنی‌اش این نیست که ما آب‌درمانی نداریم بلکه مثل درمان با آب باران، زمزم، فرات، درمان با آبی که روی آن آیات و دعاهایی خوانده می‌شود، آب نیسان؛ و به معنی زیاده‌روی نیست، بلکه داروست.

 درمان با آب آسمان چگونه است؟

اعتقاد ما این است که باران بهترین آب است. در درس پیشنهاد دادیم که باران را در شمال کشور جمع کنند و به جای آب معدنی -که بعضاً مضر است- به مردم در نقاط دیگر بدهند. خودش درمان است چون خداوند در قرآن می‌فرماید: «نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکا»، آب مبارک و پربرکتی است آب باران. در آیه دیگر می‌فرماید: «وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ‏ مِنَ‏ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ‏»، چقدر خواص دارد آب باران! البته بهترین آب، آب نیسان (ماه آوریل میلادی) است، روایاتی هم داریم که می‌تواند کل بیماری‌ها را درمان کند!

 آب فاتر، آب جوشیده ولرم شده را هم شامل می‌شود که قبل از صبحانه می‌نوشند؟

شامل می‌شود. در روایت داریم «کان یفطر»، پیامبر با آب جوشیده ولرم شده افطار می‌کرد و به صبحانه در عربی «فطور» می‌گویند.

 چه خاصیتی دارد؟

خاصیت زیادی دارد، چون آب جوشیده ولرم شده جذب بدن نمی‌شود، وارد بدن می‌شود و مواد زائدی که در خون و بدن هست خارج می‌کند. در روایت داریم که کبد را شست‌وشو می‌دهد و تمیز می‌کند. شست‌وشوی کبد و مثانه و معده است.

 یکی از ایرادها به طب اسلامی این است که برای افراد مختلف یک نوع دارو داده می‌شود، مثلا بلغم انواعی دارد اما به همه یک نسخه داده می‌شود!

بلغم شدت و ضعف دارد اما یک نوع است، صفرا و سودا نیز همین طور؛ چون پیامبر(ص) این طور فرموده که بیماری سه تاست و دارو نیز سه تاست، اما بیماری دم و سودا و بلغم است و برای هر یک نیز یک دارو معرفی فرموده است[۵].

 کسی که چند غلبه مزاج پیدا کرده، در طب سنتی معمولا عقیده بر این است که ابتدا باید مزاج اغلب درمان شود. اما در طب اسلامی همزمان هم صفرابر، سودابر و بلغم زدا داده می‌شود! تزاحم ایجاد نمی‌شود؟

طب سنتی تحریف شده است و طب سالمی نیست، اصل آن از طب یونانی است و طب مسیحیان، مانند خود دین مسیحیت تحریف شده و سالم به دست ما نرسیده است، هم در تشخیص مزاج‌ها اشتباه می‌کنند و هم در درمان. ولی داروهای اسلامی داروهای خوبی هستند که هیچ کدام به دیگری کاری ندارند و هر کدام یک غلبه مزاج را درمان می‌کند.

* اما مثلا مرحوم علامه مجلسی در توضیح بعضی روایات به کتب طب سنتی مثل «قانون» استناد فرموده است…

البته این روش در قدیم بوده، چه در میان تسنن چه شیعیان، این‌ها سعی می‌کنند روایات ما را توجیه کنند و روایات ما را طوری بیان کنند که با طب موافق باشد، کانّ طب یونانی یا شیمیایی امروزی درمان مسلّمی است و مثل آیه قرآن محکم است، پس ما مجبوریم روایات را توجیه کنیم یا روایتی را که با طب جدید امروزی موافق نیست دور بیندازیم، ولی بنده ابداً چنین نگاهی نداشتم، همّ و غم بنده این بود که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) چه فرموده‌اند، حتی اگر تمام دنیا هم با آن مخالف باشند ارزشی ندارد.

* درباره منبع طب سنتی و ریشه آن از حیث تاریخی توضیح دهید.

منبع طب سنتی همان منبع مسیحیان و کتبشان است، همچنان که منبع طب اسلامی کتب کافی و تهذیب و استبصار و… است، چون علمای آن‌ها هم دانشمندان دینی و هم طبی هستند، یقینا دین و اعتقاداتشان تحریف شده و طب هم به تبع آن تحریف شده است. کار خلفای عباسی بود که کتب آن‌ها را ترجمه کردند و در مقابل طب پیامبر و اهل بیت وارد جامعه مسلمین کردند. مثلا در طب سنتی می گویند بادمجان سودا زاست اما روایات ما می‌فرمایند بادمجان سودابر است و ضرر به صفرا نمی‌زند (وَ لَا یُضِرُّ بِالصَّفْرَاء).

* اما بعضی می‌گویند وقتی بادمجان می‌خوریم سودا یا صفرایمان بیشتر می‌شود!

بادمجان خصوصیتی دارد که با قصد و نیت مرتبط است، روایت می‌فرماید هر کس آن را بخورد و تصورش این است که ضرر دارد، برایش درد و بیماری است و هر کس آن را بخورد بنابراین که داروست دارو خواهد بود (فَمَنْ أَکَلَهَا عَلَى‏ أَنَّهَا دَاءٌ کَانَتْ دَاءً وَ مَنْ أَکَلَهَا عَلَى أَنَّهَا دَوَاءٌ کَانَتْ دَوَاء)[۶]

* طب سنتی چقدر با طب اسلامی هماهنگ است؟

طب سنتی هیچ هماهنگی با طب اسلامی ندارد، به همان اندازه‌ای که مسیحیت با اسلام هماهنگی دارد! ممکن است در بعضی اسامی مثل صفرا و سودا اشتراک داشته باشند اما از نظر ماهیت و حقیقت فرق می‌کنند. شاید بیست بار کتاب قانون را خوانده‌ام و وقتی حرف می‌زنم از روی علم می‌گویم. «قانون» حدود نیمی از داروهایش مشروب دارد، بعضی موارد می‌گوید شراب گس مردافکن، یعنی شراب خیلی قوی و قهار باشد! حال اینکه امامان ما می‌فرمایند که آدم ناچار که دارد می‌میرد حق ندارد شراب بخورد!

* درباره طبع کاسنی که در طب سنتی معروف به سردی است، طب اسلامی هم همین نظر دارد؟

خیر، در فصل سرما گرم است و در فصل گرما سرد است.

* آیا می‌توان گفت منظور این روایت درباره شخصی است که نیاز به کاسنی دارد؟

بله، نیاز هم هست، یعنی در جایی که باید گرم باشد گرم است و در جایی که باید سرد باشد سرد است.

* آیا اجتهادها و برداشت‌های جنابعالی هم در طب اسلامی دخیل است؟ یعنی بر فرض اگر به جای حضرتعالی شخصی دیگر وارد این میدان می‌شد داروهای دیگری ساخته می‌شد و طب دیگری به وجود می‌آمد؟

این کار کسی را لازم دارد که توانش را داشته باشد. کسی که به مرحله اجتهاد نرسیده و قدرت استنباط ندارد، نمی‌تواند از این روایت روایات یک نظام منسجم پزشکی به دست بیاورد یا این که نظام محکم و مستحکم به دست نمی‌‌آورد، چیزی که ینده در این کتاب انجام دادم از استحکامی برخوردار است، با وجود این همه دشمن و معترض و مخالف با طب اسلامی، نتوانستند حتی خدشه‌ای بر این کتاب وارد کنند. بله، استنباط و قدرت آن نقش دارد، علاوه بر این، آشنایی با فیزیولوژی و آناتومی بدن دارم. هم طب شیمیایی و هم طب سنتی را بلد هستم و همه را خوانده‌ام و از روی تسلط وارد میدان شدم به همین جهت کمبودی در این کار احساس نمی‌شود.

* آیا تاکنون از جانب شخص یا مقامی مزاحمتی برای کار شما ایجاد شده است؟

خیلی مزاحمتی نبود، گاهگاهی از دانشگاه علوم پزشکی یا بهداشت سری به ما می‌زنند که چه کار می‌کنید، ولی بحمدالله از طرف بعضی نهادها حمایت می‌شویم و بحمد‌الله مقام معظم رهبری هم دستور عام و کلی دادند که طب قدیم ترویج داده شود و به آن بپردازند. البته انتظار هم این است که در جمهوری اسلامی چیزی باشد که لیاقت جمهوری اسلامی است و طب اسلامی سزاوار آن است. هجمه ای که به ما می‌شود سزاوار نیست، اگر به دین اعتقاد داریم هجمه باید به طب شیمیایی باشد.

 آیا از جانب دولت حمایتی از شما شده است؟

خیر.

 آیا کسی بوده است که توسط جنابعالی ویزیت شود و درمان نشود؟

کمتر موردی پیش آمده، افرادی ممکن است دارو را خوب استفاده نکنند، یا کسی ممکن است دوباره مراجعه کند که به صورت کامل درمان نشده و ما دوباره بخواهیم دارو بدهیم، چنین مواردی هست ولی افرادی که به طب اسلامی اعتقادی ندارند -و خیلی کم و اندک هستند- شاید تأثیری نبینند چون شرطش داشتن اعتقاد است. امام صادق(ع) می‌فرماید: إِنَّمَا یَنْفَعُ‏ أَهْلَ‏ الْإِیمَانِ. این طب برای افرادی مفید است که ایمان به پیامبر و طبابت و داروهایش دارند.

* کسانی که بخواهند به طب اسلامی عمل کند چه داروها و گیاهانی را باید برای مواقع اضطرار در منزل داشته باشند؟

داروی جامع امام رضا(ع) که در روایات بیان شده داروی شناخته شده میان شیعیان است (هو دواء معروف عند الشیعه)، داروی قرص خون از امام رضا، روغن بنفشه و …

* چرا داروی امام رضا(ع) را تسری به موارد غیر منصوص می‌دهید؟

بعضی موارد منصوص هستند و بعضی مستنبط. این موارد منصوص روایاتی که وارد شده ائمه در این روایات مثلا کسی مراجعه می‌کند می‌گوید من سرفه دارم، امام می‌فرماید چرا سوال می‌کنی؟ چرا جامع استفاده نمی‌کنی؟ و این تکرار شده، دیگری می‌گوید مشکل معده دارم و باز حضرت همین جواب را دادند و همیشه داروی جامع را که سفارش کرده‌اند با یک حمّال بوده است، مثلا جامع با آب رازیانه، جامع با آب کرفس، جامع با آب ترب، جامع با آب سداب، جامع با آب زیره، جامع با آب ولرم، جامع با سرکه، جامع و مرزنجوش.

استفاده کردیم که جامع برای یک مورد خاص و دو مورد نیست. چون ائمه اعتراض می‌کردند به سوال، همیشه نیازمند حمّال و چیزی است که دارو را برساند به موضع بیماری. مثلا روایاتی داریم میوه بِه و آب آن برای تقویت قلب مفید است که هم خودش درمان قلب است و هم جامع را می‌رساند به قلب و درمان می‌کند.

 مشخصاً از این برداشت تجربه هم دیدید؟

خیلی، معجزه‌آسا درمان شدند! مثلا درمان تیروئید با آب مرزنجوش. از داروی شافیه به دست آوردیم که حمّال دارو به مغز و سر مرزنجوش است. این را سفارش کردیم و کلا تیروئید را راحت درمان می‌کند.

 چرا طب اهل بیت تاکنون مهجور مانده است؟

از مظلومیت اسلام است، بیشتر علوم اسلامی مهجور مانده است، علت این امر در شیعیان به خاطر شرایط تقیه است و در اهل سنت بیشتر به این امر پرداخته‌اند چون تقیه ندارند.

 آیا در طب مدرن و شیمایی مواردی وجود دارد که برخلاف قرآن کریم روایات صحیح السند یا متواتر باشد؟

۱۵۰ مورد از طب مدرن جمع کردم که بر خلاف قرآن است. می‌گویند روزی پنج، شش وعده غذا بخورید اما قرآن می فرماید ۲ وعده. می‌گویند شام نخورید اما قرآن می‌فرماید شام بخورید و روایات می‌فرمایند یک شب شام نخوری نیرویی از بدن خارج می شود که تا چهل روز برنمی‌گردد. می‌گویند مثلا روزی هشت لیوان آب بخورید در حالی که قرآن می‌فرماید کلوا و اشربوا و لا تسرفوا. می‌گویند نمک نخورید و پیامبر می‌فرماید حتما نمک بخورید، و همین طور موارد دیگر.

نمکی که دین به آن سفارش کرده همین نمک موجود است؟

خیر، نمک دریا منظور است، در روایت می‌فرماید «ملح جریش».

نمک یُددار چطور است؟

سم است!

* چرا چنین تعبیری را درباره نمک یددار دارید؟!

اولا بر خلاف سفارش پیامبر است، ثانیا از وقتی که وارد بازار شد ناراحتی تیروئید بیشتر شد، از هر سه نفر یکی مبتلا به این مشکل است. رئیس دانشگاه علوم پزشکی مشهد چند سال قبل به من گفت همین نمک یددار سبب ناراحتی تیروئید شده است.

* بعضی می‌گویند در زمان پیامبر مصرف نمک توسط مردم کم بوده، برای همین مردم توصیه به مصرف نمک شده‌اند، و امروزه مردم باید کمتر نمک مصرف کنند…

این استدلال درست نیست و در زمان قدیم نیز نمک مصرف می‌شده است و اگر هم این استدلال درست باشد ما هم می‌شویم مثل مردم آن زمان، چون به توصیه علم پزشکی نمک کم مصرف می‌کنند پس باید بیشتر مصرف کنند.

هر فرد چقدر می‌تواند نمک در روز مصرف کند؟

حداقلش مقداری است که صدق مصرف نمک باشد اما ما معتقدیم حداکثرش این است که می‌توان به عنوان خورش مانند حضرت امیر(ع) نان و نمک مصرف کرد. این روایت جالب توجه است که حضرت امام رضا(ع) که معصوم است فرمودند به سفر رفتیم و گوسفند ذبح کردیم و مصرف شد ولی چون غلامان فراموش کرده بودند نمک بیاورند هیچ لذتی از گوسفند نبردیم.

ادامه دارد…

پی‌نوشت‌ها:

[۱] . یَا بُنَیَّ أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَرْبَعَ کَلِمَاتٍ‏ تَسْتَغْنِی‏ بِهَا عَنِ‏ الطِّبِ‏ فَقَالَ بَلَى یَا أَبَتِ قَالَ ع لَا تَجْلِسْ عَلَى الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ جَائِعٌ وَ لَا تَقُمْ عَنِ الطَّعَامِ إِلَّا وَ أَنْتَ تَشْتَهِیهِ وَ جَوِّدِ الْمَضْغَ وَ إِذَا نِمْتَ فَاعْرِضْ نَفْسَکَ عَلَى الْخَلَاءِ وَ إِذَا اسْتَعْمَلْتَ هَذَا اسْتَغْنَیْتَ عَنِ الطِّبِ‏(بحارالانوار، ج۵۹، ص۲۶۷).

[۲] . بحارالانوار، ج۹، ص۱۸۴٫

[۳] وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۲۳۹٫

[۴] . الفصول المهمه فی اصول الائمه، ج۳، ص۹٫

[۵] . الدَّاءُ ثَلَاثَهٌ وَ الدَّوَاءُ ثَلَاثَهٌ فَأَمَّا الدَّاءُ فَالدَّمُ وَ الْمِرَّهُ وَ الْبَلْغَمُ فَدَوَاءُ الدَّمِ الْحِجَامَهُ وَ دَوَاءُ الْبَلْغَمِ الْحَمَّامُ وَ دَوَاءُ الْمِرَّهِ الْمَشِیُّ(وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۰).

[۶] . بحارالانوار، ج۶۳، ص۲۲۳٫

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *